براى محمد و عبدالله محارب
سياوش دانشور
محارب! اين نام چقدر آشناست٬ آشناتر از شناسنامه خودم٬ تو و همرزمان بخون خفته در خاوران ها٬ لعنت آباد ها٬ "تف آباد ها" و گورستانهاى دسته جمعى آشويتس اسلامى در ايران. محارب نام اسلامى نه گفتن به ارتجاع مذهبى است. محارب يعنى کمونيست بودن٬ اته ايست بودن٬ اسلام را به ريشخند گرفتن٬ حکومت اسلامى را قبول نداشتن٬ به زور گردن نگذاشتن! محارب يعنى از نظر خدا٬ همان بتى که بشر دو پا آفريد و براى تجارت به سجده اش نشست تا توحش زمينى اش را رنگ آسمانى زند٬ حذف هر کسى است که با قدرت و زور و سرمايه و دستگاه مذهب سازگار نيست .
زمانى دور زنده زنده در آتش ميسوزاندند و با گيوتين سر پر شور ميزدند٬ امروز بدار مى آويزند٬ در عربستان و يمن در ملا عام گردن ميزنند٬ و يا مثل آمريکاى دمکرات با سم مسموم ميکنند و يا به اتاق گاز ميفرستند و يا روى صندلى الکتريکى جزغاله ميکنند. محارب براى هر کسى و هر سنت ارتجاعى آدمکش هر معنى داشته باشد٬ در اينکه بايد تو مخالف کشته شوى تفاوتى ندارد . محمد و عبداله به خيل محاربين پيوستند. اما محاربين بيشمارند٬ تاريخ محاربين تاريخ تلاش براى آزادى است. تاريخ جنبشها و کسانى که سوداى آزادى و قلبى عاشق و سرى پر شور دارند. عبه جان٬ ممى جان٬ ما هم محاربيم.
مادر و پدر محمد و عبداله را تجسم ميکنم و روزهاى نه چندان دور يادم مى آيد. آنهاهم به خانواده هاى محاربين پيوستند. امروز حتما مادر فرزاد و شيرين و امير و قاسم و بسيار بيشمارى ديگر همراه با غم سنگين مادر و پدر محمد و عبداله گريسته اند. آخر آنها همديگر را ميشناسند٬ شايد با بو همديگر را مى يابند٬ آنها دلى خونين و خنجر خورده دارند. آنها درد مشترک اند٬ آنها خانواده محاربين اند .
به سهم خودم و بعنوان کسى که هنوز سوگ بسيارى را در سينه دارم٬ به مادر و پدر و بازماندگان محمد و عبداله تسليت ميگويم. من هم محاربم. محاربى که هنوز زنده است. من يک موى اين محاربين سى و چند ساله را به هزار هزار خيل نوکر سرمايه و حکومتهاى کثيف اش نميدهم. من خاک لعنت آباد و خاوران را به هزار کاخ و جمال و جبروت اين کثافتهاى آدمکش ترجيح ميدهم. محاربين شرافت زمانه اند .
راستى چقدر ميخواهند بکشند؟ هزار نفر ديگر٬ ده هزار نفر٬ صد هزار نفر٬ چند ميليون؟ آشغالها٬ سرنگون تان ميکنيم و براى همه اين جنايات به محاکمه تان خواهيم کشيد.
ياد جانباختگان گرامى باد!
١٧ مه ٢٠١١